ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
جنگ جهانى اول از پاره اى جنبه ها واقعه اى یگانه در تاریخ جهان است. به قرن بیستم شکل داد و نتایجش همچنان بر دنیاى ما سایه افکنده است.
طولانى ترین نبرد. پیشتر جنگهاى سى ساله در همان منطقه اروپا درگرفته بود. جنگ جهانى بعدى دو سال بیشتر به درازا کشید و تلفات انسانى مستقیم آن سه تا پنج برابر جنگ پیشین بود.
گرچه ناظرانى پسوند «جهانى» و «اول» را در همان سالها مطرح کردند، تا درگرفتن جنگ 45ـ1939، نبردهاى 18-1914 را «جنگ بزرگ» مىخواندند. به سه قاره کشید و ارتشهاى چهار قاره در آن جنگیدند. مرکز جهان همچنان اروپا بود، فاصله بین مسکو تا پاریس و لندن. اما با فروریختن حصارهاى دنیاى قدیم، بر تمام جهان اثر گذاشت و ایالات متحده را وارد صحنه سیاست و رقابتهاى جهانى کرد.
نقطه عطفى شد در ختم دنیاى قدیم (ختم هم در معنى پایان و هم با توجه به بار سوگوارانه رایج در فارسى). سالهاى پیش از شروع آن جنگ را غربیانى عصر «زیبا» مىخوانند: رفاه و شادى براى اقلیت دارا، و ادامه قناعت شیوه زندگى سنتى در میان کمتر برخوردارها. جنگ بزرگ به روابط طبقاتى رایج قرن نوزدهم پایان داد. دودمانهاى شاهى همراه با تلقى الهى از سلطنت، فئودالیسم و امتیازهاى اشرافى به تاریخ پیوستند. سیاست از تالارهاى قدرت به خیابان آمد و فکر انقلاب از آرمانى رؤیایى تبدیل به برنامه شد. اریکهابزبام، صاحبنظر انگلیسى، قرن بیستم را «قرن کوتاه» مى خوانَد که به عقیده او با 1914 شروع شد و با 1989 و تخریب دیوار برلین پایان یافت.
نبردهاى جنگ بزرگ از نظر حماقت و بىمعنایى هم یگانه بود. بخشى تعیینکننده از آن جنگ در جبهه شرق اتفاق افتاد که ابتدا نبرد آلمان و اتریش ـ هُنگرى با روسیه بود و بعدا نبرد بریتانیا (و متحدان استرالیایى و نیوزیلندی) علیه امپراتورى عثمانى (مرد بیمار اروپا) هم به آن افزوده شد.
اما مشخصه کل آن جنگ، جبهه غرب است: نبرد یکتنه آلمان با فرانسه، بریتانیا (شامل هند و کانادا)، ایتالیا (از 1915) و آمریکا (از 1917). نام جبهه غرب مترادف شد با بیهودگى، تکرار اعمالى بى ثمر، سالها پوسیدن صدها هزار مرد جوان در گل و لجن بن بستى که دولتها قادر به خروج از آن نبودند.
پس از یک رشته نبرد پرتلفات و پرتحرک در اوت 1914، با مغلوبه شدن جنگ، از پشت مرز سوییس تا بلژیک و فرانسه و تا ساحل کنار کانال مانش سنگرهایى به هم پیوسته به درازاى حدود 9600 کیلومتر در مقابل همدیگر کندند و شمارى عظیم سرباز در آنها استقرار یافتند ـــ به بیان دقیقتر، تبعید شدند، سکنى گزیدند، بیتوته کردند، گیر افتادند. سنگرها، یا خندقهاى طولانى، در جاهایى شکل نوعى محله و گذر مى یافت و سربازها سقف و حتى اتاقهایى با در و پنجره معمولى مى ساختند و جلو پنجره ها گلدان مى گذاشتند. واقعیتْ وحشتناک تر از این حرفها بود.
کف خندقها که معمولا بیش از دو متر عمق داشت آب باران جمع مىشد و موشهاى درشت صحرایى در دیواره آنها تولید مثل مىکردند. انسان، ادرار، مدفوع، مگس، شپش، ساس، کنه، مهمات، تفنگ، فشنگ، زخمى، جنازه و موش کف خندق ولُو بود. در این راهروها از چند پله بالا مىرفتند، از پشت کیسه هاى شن به خندق مقابل تیر مىانداختند، پس از آنکه توپخانه از جاى دیگر باران گلوله بر سر دشمن مى باراند سربازها بیرون مى ریختند، به خندق رو به رو یورش مى بردند، از ردیف سیمهاى خاردار مىگذشتند، در جنگ تنبهتن با سرنیزه مىکشتند یا اسیر مى گرفتند، بخشى از مواضع دشمن را تصرف مى کردند، چند ساعت یا چند روز در آن مى ماندند، با ضدحمله بیرون رانده مى شدند، سر جاى اول برمى گشتند، چند روز یا چند هفته بعد حرکت از نو. روزها، ماهها، سالها به همین ترتیب. در هر یک از این حمله و ضدحمله ها و یورشها هزارها و گاه دهها هزار نفر کشته مى شدند اما سه سال هر طرفى همان جا که بود ماند.
ادامه مطلب ...